سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چه نیکوست فروتنى توانگران برابر مستمندان براى به دست آوردن آنچه نزد خداست ، و نیکوتر از آن بزرگمنشى مستمندان به اعتماد بر خدا برابر اغنیاست . [نهج البلاغه]
تصاویر روستای باصفای وانشان
 
آهای روستایی- آهای روستا!

 

 آهای مردم پر حوصله قدیمی کجایید؟

آهای دانایان درس نخوانده وانشانی کجا رفتید؟

آهای مشتی حسن، کربلایی محمد، حاج عباس و...چرا با ما حرف نمی زنید؟

  ما که نتونستیم از میراث های فرهنگی خوبی که برای ما گذاشتید استفاده کنیم.حالا قدر

   شما را می دونیم ولی چه فایده که نیستید.

   به راستی  خیلی جالب است  گاهی به  خانه هایی در شهر می رویم  می بینیم یک 

   چراغ گردسوز یا سماور آتشی

را که یادگاری از وانشان دارند در بهترین نقطه و تاقچه خانه به بهترین وجه نگهداری می کنند ولی

از آداب و رسوم و سنن خوب شان در زندگی کمتر  بهره می گیرند. چرا؟

  اگر خوب توجه کنیم   کوتاهی رابه گردن دوره و زمانه می اندازیم  و به این صورت خود را

  به  اصطلاح تقصیرکار نمی دانیم ولی این طوری هم نیست. اگر بخواهیم می تونیم خیلی 

  از  آداب  و رسوم آنان را حتی در زندگی ماشینی امروز به کار گیریم.

  مثلا مهربونی و دوست داشتن همدیگر را.

  این که دیگه به عصر و زمانه کاری نداره، چرا این قدر از هم فاصله گرفتیم؟

  چرا برای کوچک ترین حرکتی از طرف هم ولایتی مان ،درصدد تلافی هستیم ؟

  ما که این همه می نشینیم و یاد دوران خوشی و مهربونی قدیم  می کنیم مگه چه قدر خرج

  داره مهربونی کنیم ولو با یک  احوال پرسی تلفنی؟

  مگه یادمان رفته که قوم و خویشی در وانشان داریم؟

  همه ما عوض شده ایم، می گیم کار داریم نمی رسیم و فلان..مگر نه این که باید رفت و آمد

  هم یکی از اون کارهای ماباشه؟

  آخه همون قدیمی ها می گفتندهر چه به هم نزدیک تر باشیم دل ها هم نزدیک تر می شن،

  و دوری ها، دوستی ها و مهربونی ها را کمرنگ می کنن.

  خیلی از خانواده ها هستند که بچه هاشون همدیگه رو نمی شناسند! نمی دونند پسر عمو

  و یا پسر عمه ای هم دارند و اگر در مراسم ها، پدر و مادرها را دیدند با یکدیگر خوش و بش

  می کنند سوال می کنند که اینا کی بودند؟

  واقعا که..جای اون پیرهای قدیمی خالی که کوچکتر ها را می بوسیدند و از جیبشان نقل و

  کشمشی در می آوردند و به بچه ها می دادند.

  دریغ از  این همه کم لطفی و افسوس از این همه فاصله و دوری... این دوره وزمونه!!!

برگرفته از روزنامه صبح ایران خراسان دوشنبه مورخ 14/02/88


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سیدرضا اطیابی 88/4/21:: 2:3 عصر     |     () نظر